ادبیات تطبیقی که در زبان عربی به آن «الأدب المقارن» گفته می شود، شاخه ای
از ادبیات، یا به تعبیرِ بهتر، شاخه ای از نقد ادبی است که به مقایسه میان
آثار ادبی در زبان های مختلف می پردازد و شباهت ها و نقاط افتراق آن آثار
را از جنبه ها و زوایای گوناگون ادبی تحلیل و بررسی می کند. به دیگر سخن،
ادبیات تطبیقی به بحث و بررسی تأثیرگذاری آثار ادبی ملت های مختلف می
پردازد و از انعکاس ها و بازتاب های ادبیات یک ملت در ادبیاتِ سایر ملت ها
سخن می گوید. به طور خلاصه می توان گفت که ادبیات تطبیقی، تصویر و انعکاس
ادبیات یک ملت در ادبیات سایر ملت ها است. از رهگذر بررسی ادبیات به گونه
تطبیقی ارزش آثار ادبی هرچه دقیق تر و بهتر نمایان می شود. بی تردید
ادبیات زبان های مختلف بر یکدیگر تأثیر متقابلی داشته اند. در این میان
میزان تأثیر و تأثر ادبیات عربی و فارسی از همدیگر امری است که بر هیچ
فارسی زبان و عرب زبانی پنهان نیست.
لسان الغیب حافظ ، یکی از بزرگترین شاعران غزل سرای نیمة اوّل قرن هشتم ،
که با مهارتی کم نظیر با الفاظ بسیار زیبا همراه با صنایع لفظی ، مضامین
عالی با معانی بسیار در ابیات کوتاه گنجانیده و در غزلهای عالی خود افکار
دقیق عرفانی ، حکمی و غنایی را همراه با ترکیبات و الفاظ برگزیده ، بدیع ،
تازه و منتخب همراه کرده و از این راه شاهکارهای جاویدان بی بدیلی در ادب
پارسی بوجود آورده که در این راه بس دشوار از مضامین ، اندیشه ها و سخنان
بکار رفته در آثار شعرای طراز اوّل عرب و یا زبان و ادبیات فارسی پیش از
خود با باز آفرینی زیبا و عالی آنها نهایت استفاده را برده است
متنبي و حافظ دو قله بلند ادب عربي و فارسي هستند كه هردو سر به قله كيوان و
اوج آسمان دارند. هردو به اخذ و اقتباس از آثار گذشتگان و فرآوري آن به
شكلي بديع و بينظير شهرت دارند. آثار هردو برآيند تلاشهاي گذشتگان به
اضافه معماري و طراحي جديد و بيبديل به مدد قريحه و ذوق خداداد آنهاست.
متنبي غزل را براي شروع به عنوان تشبيب در ابتداي قصايد خود آورده و انگيزه
او در غزل سرايي، عرف و پسند مردم روزگارش بوده است، حال آنكه حافظ غزل
سراست، حافظ عاشق است و هستي را طفيل عشق ميداند، متنبي عشق را بيماري
ميپندارد. با اين وجود هردو گوينده بزرگ با دو هدف و نگرش متفاوت دست به
غزل سرايي زدهاند.
حافظ سخت متاثر از ادب عربي است، بالطبع متنبي هم كه جايگاه ويژهاي در ادب
عربي دارد، مطمح نظر او بوده به گونهاي كه در ديوان او يك مصراع از اشعار
متنبي ديده ميشود و مضامين بسيار نزديك و شبيه به مضامين متنبي در غزليات
او ديده ميشود كه صاحب نظران به آن اشاره كرده اند.
اینکه قطعا ادعا کرد حافظ از متنبی تاثیر پذیرفته است، ادعای ساده ای نیست و
نیاز به بررسی فراوان دارد، بررسی ها نشان می دهند حافظ از متنبی تاثیر
پذیرفته و آنهم با توجه به بیتی که در کتاب « از کوچه رندان » دکتر عبد
الحسین زرین کوب آمده که خواجه فرمود:پیمان شکن هر آینه گردد شکسته حال آن
العهود عند ملیک النهی ذم البته این تاثیر گذاری اندک بوده همچنین میدانیم
حافظ از شاعرانی همچون ( سعدی و سلمان ساوجی و...) تاثیر پذیرفته حافظ
فرماید: استاد سخن سعدی است پیش همه کس اما دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو،
ومیدانیم که سعدی با توجه به مقالات و پایان نامه هایی که وجود دارد ثابت
شده که از متنبی تاثیر پذیرفته و حافظ هم چون از سعدی تاثیر پذیرفته گزافه
نیست که بگوییم به طور غیر مستقیم تحت تاثیر متنبی بوده است. در بررسی
تصاویر و مضامین مشترک نیز به موارد مشترکی از جمله : لاغری عاشق که به
هلال ماه تشبیه شده، یا نقابی که بر ابر تشبیه شده و جلوی صورت محبوب ( ماه
و خورشید ) را میگیرد، حیات بخشی آب دهان، گریه فراوان از فراق محبوب و
... را میتوان اشاره کرد.باید توجه کرد که اگر حافظ از متنبی تاثیر پذیرفته
باشد این نه تنها دلیل نقص حافظ نیست بلکه به نوعی دلیل قدرت و توانایی و
درک بالای حافظ است که از ادبیات ملل دیگر و شعر شاعران قبل خود تاثیر
پذیرفته . این اسطوره بزرگ ایرانی چنان مضامین شاعری را بیان میکند که گویا
خود او اولین کسی است که چنین مضمونی را اورده مثلا متنبی خود را در لاغری
در راه عشق « محاق » ماه میپندارد ولی حافظ در ملمعی زیبا گوید:بعد ت منک و
قد صرت ذائبا کالهلال اگرچه روی مهت ندیده ام به تمامی ، البته این ابیات
غزل متنبی در برابر غزلیات شیوای حافظ حکایت قطره در برابر دریاست چرا که
متنبی فقط از باب تقلید سروده و گاهی چون عاشق پیشگان قدم در عشق گذاشته و
به ندرت نوآوری در غزل دارد اما حافظ با تلفیق عشق پاک زمینی و عرفان
آسمانی،، دیوانی پر از در و گوهر به جامعه بشری مخصوصا ایرانی تقدیم کرده،
بدان گونه که در هر خانه ای دیوانش را در کنار قرآن جا داده اند.