آسمان چه غریبانه به حال من دلباختــــه
می بارد وچه عاشقانه نعره سرمی دهد
بی آنکه بداند بهر چــــه...
شایـــد...
شاید که آسمان هم بامن همدرداســـــت...
شاید که آسمان هم بامن همدرداســـــت...
شاید بر او هم جفا کرده انـــــد،
شایداوهم درمانده است...
ازاین دنیا که این گونه دردودل
می کنــــد..
آسمان عاشقانه می گرید، زیراکه او
دلباختهاست وعاشقانه به حال دل خود
می گریــــد...
من هم آهسته بااومی گریـــم
و چه غریبانه رفت آن پرنده ی
کوچک وقتی که از صدای گریه ام خسته شــد.
کوچک وقتی که از صدای گریه ام خسته شــد.