پیرامون سفر قوام السلطنه خاتمی به تبریز آذربایجان
بیزیم سولدوزـ اویرنجی - تاریخ چگونه تکرار می شود و چگونه انکارناپذیر بودن حقیقت را اثبات می نماید؟ شاید آن روز که قوام با نقض یک طرفه قرارداد تهران – تبریز , با قتل عام ده ها هزارتن و نابودی زیرساخت های فرهنگی – اقتصادی و سیاسی آذربایجان ؛ این سرزمین را زیر چکمه های ارتش آپارتاید له نمود و نئشه و سرمست از پیروزی خیانت آمیز خود شعار آزادی آذربایجان در 21 آذر 1325 سر داد! , هرگز مراجعت دوباره به آذربایجان برای آزادی آن! و حل عین مشکل یعنی مسئبه ملی را تصور نمی نمود! ممکن است مطرح شود که مگر خدای ناکرده آذربایجان دوباره حکومت تشکیل داده که اینگونه خواب قوام و دوستان دور و نزدیکش را پریشان نموده است؟ جواب خیر است, اما آنچه آذربایجان به آن دست یافته استقلال فکری و فرهنگی و تعریف معینی از هویت ملی تورک آذربایجانی است که چیزی به مراتب خطرناکتر از تشکیل حکومت برای قوام و همفکران پان فارسیست او می باشد.اما علم شدن دوباره قوام (خاتمی) و سفر او به آذربایجان و رویکرد مشارکتی ها به مسئله به اصطلاح قومیت ها ی ( ملت ها ) ایرانی از جمله آذربایجان را درنگاهی گذرا به عملکرد آنان در دوران تسلط 8 ساله و 4 ساله برریاست جمهوری و مجلس و نتایج آن می توان یافت؛ که تقریبا امروز بر هر عقل سلیمی واضح و هویداست . شاید ساده ترین و خلاصه ترین جمله و تحلیل در این مورد را به گونه ذیل بتوان عنوان نمود:
1- تخلیه اترژی مخالف اعتراضی انیاشته شده در توده مردم بر علیه نظام ,
2- جلوگیری از شکل گیری و سازمان یابی جریان های سیاسی و روشنفکری مخالف جمهوری اسلامی با چشم امید بستن به جریان اصلاح طلبی حکومتی
و در نتیجه :
3- تسلط روحیه ناامیدی و یاس بر مردم در مقابل روح اعتراضی و انقلابی
4- منفعل و بی خاصیت نمودن جریان های سیاسی مخالف در اپوزوسیون و تثبیت نظام سلطه.
که این مهم خواست و مطلوب همه حکومتی یان فارغ از اصول گرایی یا اصلاح گرایی آنان می باشد, و از این حیث فرقی بین احمدی تژاد ,خاتمی یا رفسنجانی وجود ندارد. یگانه تفاوت در انتخاب تاکتیک ها می باشد که بسته به شرایط یین المللی – منطقه ای و داخلی و در جهت حفظ و بقای حاکمیت از سوی سیستم مورد گزینش قرار می گیرد. یکی با پنبه سر می برد یکی با شمشیر!
اما یک نتیجه دیگر نیز داشت و آن ثبوت عملی عدم اصلاح و دموکراتیزاسیون سیستم برای عموم مردم بود که مروری بر قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز موید موضوع است. بنیادگرائی اسلامی و تفکر سانترالیستی – شوینیستی فارس محور عناصرمهمی هستند که ( علارقم وجود برخی ماده و تبصره ها از جمله اصول مربوط یه قانون مدنی و احزاب , اصل 15 و 19 و .... که اتفاقا اصلاح طلبان نیز از آنها به عنوان اصول معطل مانده قانون اساسی یاد می کردند و ای بسا که برای همیشه تعطیل خواهند ماند ) در اصول صدور انقلاب و اسلام به جهان , اصل ولایت مطلقه فقیه , انکار چند ملیتی بودن کشور ایران , رسمیت زبان فارسی , نظارت استصوابی شورای نگهبان و ..... به صورت عریان جلوه می نمایند.امروز سن و سالی از قوام ( خاتمی ) گذشته و بسیار مکارتر و با تجربه تر از 62 سال پیش است. او و همفکرانش به خوبی می دانند که آذربایجان امروز بیش از هرچیز به انبار باروتی می ماند که انفجار آن امپراطوری اسلامی – آریایی او یعنی ایران را ویران خواهد نمود و نیز می دانند که با توجه به وضعیت موجود یین المللی – منطقه ای و آذربایجان اینبار دستیابی و استعمارآن بعد از هر حادثه ناگواری ای بسا غیرممکن باشد! چرا که آذربایجان با رشد آنچه که از آن به عنوان استقلال فکری ,فرهنگی– سیاسی و تعریف هویت ملی مستقل یاد شد در حال بازگشت به خویش و طرد تدریجی هویت جعلی پارسی – ایرانی به صورت غیر فیزیکی است ! این مهم را هم سیستم حاکم وهم مرشد اصطلاحات ( اصلاحات ) در جریان دو انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم و صد الیته قیام 1 خرداد 1385 به خوبی دریافته اند. لذا با تعمیم پروژه اصلاحاتی مذکور به آذربایجان در صدد ایجاد ترمز در تکوین شعور ملی ملت تورک؛ و پیشرفت و توسعه فکری- سیاسی حرکت ملی آذربایجان با تجویز مُسَّکِّن به جای درمان ( از جنس تجویزی برای اپوزوسیون فارس در 2 خرداد 1376 ) هستند , سرابی که نتیجه آن با توجه به آنچه در فوق گفته شد از قبل روشن است! کاربرد پنبه به جای شمشیر! و الیته که ملت آذربایجان و فعالیت سیاسی- ملی آذربایجان آگاه تر بوده و با این حیله گری ها بیگانه نیستند. آری قوام ( خاتمی ) به تبریز آذربایجان می آید آن هم با صور و ساطی که عبدالعلی زاده استاندار زمان سردار سازندگی و درویش زاده معاون شهردار, یحیی محمدزاده استاندار مرشد اصطلاحات ( اصلاحات ) , سارخانی , اروج علی محمدی فرماندار سابق تبریز , کاظمی فرماندار سابق کلیبر , میلانی ها و طیف ملی – مذهبی در عنفوان انتخابات مجلس هشتم ترتیب داده اند.
گذشت آن زمانی که با عوام فریبی و ژست دموکراتیک آن هم از نوع دینی ! قدری دیگر مردم را کَلّه پا نگه داشت.
بابک بخت آور
آذر 1386