#میدونید چی خیلی ناراحت کنندهست؟ #اینکه زشتی و قبح یک مسئله بریزه. دیگه لوس میشه و نمی شه براش راه حل تعیین کرد یا به بهبود اوضاع امید داشت. نگاه کن؛ قبح #نریخته باقی نمونده. همه چیز یکدست شده. #همه ی بدی ها و خوبی ها و اشتباهات و تظاهر ها و باور های غلط و درست و حقیقت و دروغ یکدست شدن. یک آش شلم شوربا داریم که کسی میلی به چشیدنش نداره. اونایی هم که ازش یه ملاقه برمی دارن با بی میلی دو قاشق می خورن و می ذارنش کنار.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
21 / 7 / 1399 ساعت 3:5 |
بازدید : 801 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
#گفتش من الان هیچ چیزه اون نیستم اما اون همه چیزه منه حالا بگو چجوری اونو توی ذهنم و قلبم تموم کنم؟ گفتم #خب این یه کاره محاله.ادما تو یه چشم به هم زدن به همه ی روزایی که باهات داشتن یه لگد میزننُ میرن سمته یه زندگیه بهتر یا بهتره بگم به سمته یه زندگیه بدونه تو.انگار #هیچوقت اثری از تو نبوده اما این فقد یه طرف قضیس همونقدر که اون توی این کار موفقه توهم به همون اندازه تویِ یادآوری خاطرات ماهری.اوضاع جوری میشه که حتی #بی ربط ترین موضوع هم تورو یاده اون
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
21 / 7 / 1399 ساعت 3:5 |
بازدید : 473 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
#گفتم ببین بزرگوار ما همیشه قربانیِ تضاده بین عقل و قلبمون شدیم. یه موقع هایی که این قلب وامونده داشت از #جاش در میومدُ پرپر میزد برای رسیدن ، عقلمون یه سیلیِ محکم زد تو صورته دلمون و محکومش کرد به خفه خون گرفتن،مام لال مونی گرفتیم! بعد از اون قضیه برعکس شد #عقل و منطقمون اومد روی کار و افسار دلُ گرفت دستش مام تا اومدیم به حرفه عقلمون گوش بدیم دیدیم ای دادِ بیداد دلمون که رضایت نمیده از اون موقع شدیم یه الاخون #والاخون، تو یه دستمون عقلمونه تو اون یکی هم
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
21 / 7 / 1399 ساعت 3:5 |
بازدید : 513 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
#ما که کور نبودیم همه چیو میفهمیدیم اما خو به روی خودمون نمیاوردیم میگفتیم دلش میشکنه ناراحت میشه #دریغ ازینکه دله خودمون پاره پاره بود خیلی جاها عقل حکم میکرد بی رحم شیم براش اما بازم خودمونو میزدیم به #کوچه علی چپ و حرف عقلمونو هی پشت گوش مینداختیم خیلی جاها به بودنمون توهین شد با اینکه بودیم #اما بازم دلش نخ کش گذشته و آدمای گذشتش بود محبته مارو نمیدید و دلش برای آدم بده زندگیش تنگ میشد اینجا دیگه منطق با یه تو دهنی هشدار داد ک باید بارو و #بندیلمونو
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
21 / 7 / 1399 ساعت 3:5 |
بازدید : 590 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
#آخه آدم بعضی وقتا فکر میکنه توو بهشته انقد همه چی #خوبه،و یه لحظه چشماشو میبنده و باز میکنه، اونجاس که #همه چی دوباره معمولی میشه. نه که معمولی بودن بد #باشه،نه! نه که قبلش حالا خیلی خاص و متفاوت باشه،نه! #قبلشم معمولی بوده..ولی بعضی معمولیا قشنگترن. #
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
21 / 7 / 1399 ساعت 3:5 |
بازدید : 976 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
#اگه آهنگی بشنوین که دلتون رو به درد بیاره، بخاطرش گریه کنین و بعد یه دفعه دیگه گریهتون نگیره، دیگه به اون #آهنگ گوش نمیدین. #ولی نمیشه آدم از خودش فرار کنه. نمیشه تصمیم بگیری #دیگه خودت رو نبینی. نمیشه صدای توی سرتون رو #خاموش کنین. #
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
21 / 7 / 1399 ساعت 3:5 |
بازدید : 528 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
بچه که بودم خیال میکردم همه چیز ماله منه دنیا رو آفریدن که من سرم گرم شه ؛ آسمون رو زمین، پدر، مادر، درختا، اسبا، کالسکهها و حتی گنجشکا برای سرگرمی من به وجود اومدن . بعد ها یکی یکی همهچیزو ازم گرفتن فهمیدم ک دیگ هیچی ندارم وچیزیم برای من نبوده جزتنهایی ......امم قشنگه #
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
21 / 7 / 1399 ساعت 3:5 |
بازدید : 624 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
پدرم خیال میکرد آدم وقتی در حُجرهی خودش تنها باشه تنهاست نميدونست تنهایی رو فقط ت شلوغی میشه حس کرد ...! #
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
21 / 7 / 1399 ساعت 3:5 |
بازدید : 576 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
آدم رو از خودتون بیخبر نکنید حداقل کسی که میدونین بیخبریتون دنیاشو بهم میرزه رو بی خبر نزارین. این آدما با ثانیهیی غیاب شما توو زندگی زجر میکِشن؛کاری هم از دستشان برنمیاد جز مرور کردن. پیامها،پیدرپیدیدنِعکسها و چِک کردن زمان آنلاین بودنتونو؛دوست داشتنِ شما سر جاش می مونه، این زمانِ بیخبری هم میگذره ولی عذابی که آدم از بیخبریتون میکشه هیچ وقت از حافظه قلب پاک نمیشه.آدم رو اینقد نگران خودتون نکنید مغزمونو خالی کنین از نگرانیها.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
14 / 7 / 1399 ساعت 9:52 |
بازدید : 523 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0